Single ...یاد گرفته ام تنهایی را به بودن درجمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم ... Single |
برايت مرده بودم تابرايم تب كندقلبت ولي حتي نپرسيدي دلت همدرد مي خواهد؟
هرگز هيچ حسرتي در دنيا اين چنين يك جا جمع نمي شوند كه در اين سه واژه كوتاه : او دوستم ندارد
هميشه ماندن دليل عاشق بودن نيست ،خيلي ها ميروند تاثابت كنند عاشقند
اگر يه روز فكر كردي نبودن يكي بهتر از بودنشه چشماتو ببند و لحظه اي كه اون نيست رو تصور كن اگر چشمات خيس شد بدون داري به خودت دروغ ميگي
هرجا دلت شكست خودت شكسته هاشو جمع كن تا هر كسي منت دست زخميشو واست نذاره
حتى دكتر هم نفهميد تو كه نباشى نه شعرى هست ... نه بارانى ... نه آرامشى ... نه حتى منى
وجدانم پر كار شده ، دلم بهانه ات را ميگيرد مدام .... دكتر گفت : يك قاشق چايخورى از شعرهاى نامفهومت را با يك فنجان باران دم كن و به زور هم شده به خوردش بده! تا آرام شود ، تا دست بردارد از سر اينهمه دلتنگى ...... لعنت به اين درد بى درم
خداوندا،عزيزي دارم آيينه تمام نماي عشق،رسمش معرفت ويادش صفاي دل،پس آنگاه كه دست نيازسوي تو مي آوردپركن ازآنچه درمرام خدايي توست
بالهايم را پس بده خيالت بيشتر از تو اين حوالي مي پرد...
ميدانم برخي چيزها در زندگي به هيچ جا نمي رسند...! مثل همين دست هاي كلافه ام... كه هيچ گاه به دست هايت نمي رسند
همين بس كه ليلي تو باشم بگذار همه فاحشه بنامند مرا...
چه مي شد مگر...؟! بهشت را به جهانيان مي دادند و... تو را به من...؟
کاش ميشداشک راتهديدکردمدت لبخند راتمديدکردکاش ميشددرميان لحظه ها لحظه ديداررانزديک کرد
عادت ما آدم هاست...!سيگار هم كه كامش را داد،زير پا له اش مي كنيم..
حک شده اي در من چون ردپاي دنداني بر شقيقه سيبي سرخ .
تهمت مثل ذغال است , اگر نسوزاند , سياه ميکند .
زخم ک مي خوري , مزه مزه اش کن , حتمأ نمکش آشناست
نظرات شما عزیزان: